بی شرف؛ شعار تندروها علیه جهانگیری/حالا تندروها می گویند چرا معترضان فحش می دهند؟/ تحقیر شدگی اجتماعی چگونه شکل گرفت؟
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۲۲۴۹۰
مهرشاد ایمانی: وقتی به تاریخ سیاسی ایران مراجعه میکنیم، در مییابیم که در بسیاری از مقاطع سیاست همراه با افراطیگری بوده است و چندان مهم نیست که این افراطیگری از چه سمت و چه نیروهایی بوده، اما مسئله مهمتر آن است که در کمتر بزنگاههایی شاهد «میانهروی» و البته رواداری در عرصه سیاسی بودهایم. وقتی هم به شرایط این روزهای کشور نگاه میکنیم، به وضوح میبینیم که افراط در هر دو سوی مناقشه وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تلاش تندروها برای یکدست سازی قدرت
*عالم سیاست ایران همواره شاهد رویکردهای افراطی بوده است و کمتر زمانی را دیدهایم که اعتدال به معنای واقعیاش تعیینکننده راهبردهای سیاست بوده باشد و حتی در دورههایی که نیروهایی میانهرو زمام امور را به دست گرفتهاند، دیدهایم که بعد از چندی با هجمههای تندروها مواجه شدهاند و در نهایت هم همان تندروها، میانهروها را کنار گذشتهاند و خود مسئولیت را در اختیار گرفتهاند. مشکل چیست آقای ابطحی؟
جریانی از ابتدای انقلاب با نامهای مختلف بخشی از قدرت را در دست داشت تا آن که دولت آقای خاتمی روی کار آمد. در دولت اصلاحات، تقابل جریان تندرو با اکثریتِ تحولخواه اوج گرفت و این جریان سعی کرد از همه ابزارهای در اختیارش بهره بگیرد تا بسیاری از مرزها را بشکند و کوشید که همه قدرت را برای خود کند؛ میدیدیم که با چه ادبیات توهینآمیزی با منتقدان برخورد میکرد؛ جریانی که روزگاری خودش بانی ادبیات توهین بود حالا میگوید چرا معترضان در شعارهایشان توهین میکنند. همین چندسال پیش به یاد داریم که وقتی آقای جهانگیری به مراسم تشییع سردار سلیمانی رفت، همان تندروها علیه آقای جهانگیری شعار میدادند «بیشرف»؛ یعنی حتی تحمل حضور یک نیروی معتدل در مراسم شخصیتی ملی را نداشتند. آن ها در تمام این سالها سعی کردند که حاکمیت را یکدست کنند زیرا تصورشان این بود اگر تمام ارکان حاکمیت یکدست شود تمام بحرانها حل میشود و برای تحقق این خواسته هر کاری که از دستشان بر میآمد کردند اما نتیجه آنطور که انتظار داشتند نشد و میبینیم که یکدستشدن حاکمیت اتفاقا باعث بروز مشکلات و بلکه بحرانهای مهمی شد.
حاکمیت سیاسی به اصلاحات تن بدهد*اصلاحطلبان همواره حلقه وصل میان حاکمیت و مردم بودهاند؛ به این معنی که به نوعی سخنان حاکمیت را با مردم مطرح میکردند و از آنسو مطالبات عمومی را با حاکمیت مطرح میکردند تا از این رهگذر یک نقطه میانهای به دست آید تا بدون هزینه حاکمیت و مردم به فهم مشترکی برسند. از مقطعی چنین احساس شد که اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند در عرصه سیاستورزی رسمی نقشآفرینی کنند. این موضوع چه قدر بر بروز تندروی از هر دو سو تأثیر داشت؟
افراطیگری در کشور به مرحله تلخی رسیده است. هم جریانهای خارجی در مسیر افراط حرکت میکنند و واقعیتها را منتقل نمیکنند و به نوعی تصور میکنند با ادامه افراطیگری و افزایش مطالبات، میتوانند رژیم را تغییر دهند و هم در داخل افراط را به وضوح مشاهده میکنیم؛ به نحوی که برخوردها با معترضان هم افراطی است. در میان این دو جریان افراطی راهی برای ادبیات قانونگرا باز نمیماند. اصلاحطبان سالها میگفتند که باید اصلاح از درون رخ دهد و میدیدیم که هم ضدانقلابِ خارجنشین علیه این گفتمان و اصلاحطلبان سخن میگفتند تا اعتماد عمومی به اصلاحطلبان از دست برود و هم تندروهای داخلی برای تحکیم جایگاه خودشان علیه اصلاحطلبان میشوریدند. اصلاحات و اصلاحطلبان در تمام این سالها از هر سو مورد هجمه قرار داشتند و وقتی نیروهایی که خواسته اصلیشان بازگشت به قانون و بازشدن مسیر اصلاحات از داخل حذف میشوند و دیگر حلقه وصلی مطمئن و قانونگرا میان مردم و حاکمیت وجود ندارد، طبیعی است که در چنین شرایطی افراطیگری رشد کند و شرایط امروز هم نتیجه چنین وضعیتی است که هر دو طرف در مسیر افراط حرکت میکنند. ببنید وقتی در سال 98 شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» سر داده شد، روی اصلی این شعار با اصلاحطلبان بود زیرا اصولگرایان که قدرت را در اختیار داشتند و دارند و چیزی را از دست نمیدهند؛ پس این شعار بیشتر متوجه اصلاحطلبان بود که دیگر صدای اصلاحطلبان هم شنیده نمیشود. با این حال ما هنوز باور داریم تنها راه سعادت کشور اصلاحات از داخل است و حاکمیت باید صدای اصلاحطلبی را بشنوند و باید به اصلاحات تن دهد تا جریان خارج از کشور میداندار نباشد. شاید برخی از معترضان از اصلاحات هم عبور کرده باشند و به فکر تغییرات عمده باشند اما حتما این روش مطمئنی نیست و همچنان یگانه راه مسالمتآمیز تحقق خواستههای عمومی اصلاحات است.
اوج اعتمادشکنی در دو انتخابات 1398 و 1400 و تحقیر شدگی اجتماعی*بستهشدن مسیرهای سیاستورزی رسمی و قانونی مانند محدودیتهای گسترده در انتخابات از طریق بررسی صلاحیتها چه میزان بر گسترش نارضایتیها و البته متعاقبش پیدایش شکلی جدید از افراطیگری مؤثر بود؟
مجموعه رفتارها از سوی تصمیمسازان باعث شد که اعتماد عمومی به سیاستورزی رسمی از بین برود و در رفتارهای حکومت تشکیک ایجاد شود. مهمترین آن ها بیاعتنایی به نظر و خواست قانونی مردم بود. وقتی مردم از عرصه تصمیمگیری کنار گذاشته میشوند، نیروهایی افراطی که اساسا باور به نظر مردم ندارند، قدرت را به دست میگیرند. از جمله آن مواردی که باعث اعتمادشکنی شد، رویکرد تصمیمسازان در حوزه انتخابات بود. برخی تصور کردند اصلا چه نیازی است که نظر عموم مردم پرسیده شود و چنین پنداشته شد که همین اقلیت خودمان بهتر از اکثریت میفهمیم و همین که نامزدهای به عنوان برنده انتخابات معرفی شود، کافی است و همین شد که ردصلاحیتها روزبهروز گستردهتر شد تا به آن آرمانشهر دلخواهشان یعنی یکدستشدن حکومت برسند. آخرین مرحله از اجرای این سازوکار در دو انتخابات مجلس 98 و ریاستجمهوری 1400 به وقوع پیوست تا مجلس و دولت کاملا یکدست شوند که وضعیت امروز ناشی از همان تحقیرشدگی اجتماعی است. این میزان از خشونتِ افراطی نتیجه آن است که در سالهای متمادی اعتماد عمومی مخدوش شد.
مسئولان صدای اعتراض را بشنوند*در مواجهه با اعتراضات اخیر چه می توان کرد تا اعتماد عمومی شکل بگیرد و فضای سیاسی به سمت آرامش برود؟
من فکر میکنم مجموعهای از همه این اتفاقات باعث شده است که بخشی از جامعه اعتراضات مهمی داشته باشند و برای بازگوکردن اعتراضات شان به خیابانها بیایند. حتما صدای معترضان باید شنیده شود زیرا اگر چنین شود، اعتمادی شکل نمیگیرد. طبیعی است در میان هر اعتراض یک عده هم میآیند تا اغتشاش کنند و همه میدانیم که اعتراض باید مسالمتآمیز باشد. امروز میبینیم که در هر دو طرف ماجرا برخی سعی میکنند فضا را متشنج کنند. متأسفانه برخی نیروها میخواهند از احساسات عمومی سوءاستفاده کنند و اعتراضات را به سمت خشونت ببرند. اما فرای همه این ها به هر حال اعتراض -به معنای دقیق خودش و نه اغتشاش- در میان مردم وجود دارد و مسئولان هرچه سریعتر باید صدای اعتراضها را بشنوند و در صدد تحقق مطالبات عمومی برآیند.
هرگاه به اصلاحات تن بدهند حمایت می کنیم*آیا ارادهای از سوی مسئولان برای اصلاح روشها، رویکردها و البته چگونگی مواجهه با معترضان دیده میشد؟
من فعلا نشانهای از وجود چنین ارادهای در میان مسئولان و استراتژیهایشان نمیبینم و متأسفانه وقتی لازم است که اصلاحات را درک کنند و به آن اعتنا کنند، درک نمیکنند و با اصلاحات مقابله میکنند و حالا که شرایط بسیار سخت است از گوشه و کنار به گوش میرسد که باید در روشها اصلاحاتی صورت بگیرد اما مشخص نمیکنند در چه چیزی و در چه سطحی میخواهند اصلاحات را در دستور کار قرار دهند؟ اما به هر حال ما اصلاحطلبیم و اگر مسئولان هر زمانی بخواهند به اصلاحات تن دهند، حمایت میکنیم.
اینترنت از خیابان و دانشگاه برای این نسل مهمتر است*یکی از موضوعاتی که این روزها مردم را ناراضیتر کرده، محدودیتهای اِعمالشده بر اینترنت است. شما یکی از شخصیتهای سیاسی فعال در عرصه فضای مجازی هستید و با مردم در این فضا ارتباط زیادی دارید. آیا در شرایط فعلی محدودیت اینترنت یک ضرورت امنیتی است یا ممکن است به یک تهدید امنیتی تبدیل شود؟
نسل امروز، نسل اینترنت است و فضای اینترنت برایش حتی از خیابان، دانشگاه و مدرسه مهمتر است. این نسل قهرمانهای خودشان را در همین فضای مجازی پیدا میکند و در واقع زندگی این نسل در فضای مجازی است. وقتی اینترنت مختلف میشود، در واقع زندگی این نسل مختل میشود. به نظر من بستن اینترنت یا پایینآوردن سرعت یا فیلتر بعضی اپلیکیشنها به امنیت کشور کمک نمیکند و حتی باور دارم غیرامنیتی کار همین محدودسازی اینترنت است زیرا مفهوم امنیت نسبت به گذشته تفاوت پیدا کرده است. اتفاقا باید فضای اینترنتی باز باشد تا همه امکانات در اختیار رسانههای خارجی نباشد. با رفع محدودیتهای اینترنتی میتوان جلوی دروغها و خلاف واقعگوییهای نیروهایی در خارج از کشور که میخواهند فضا متشنج شود را گرفت.
این نسل زندگی بانشاط می خواهد*در پایان نسل جدید یا به تعبیری دهه هشتادی را چه طور میبینید؟ انگار خواستههای آن ها بسیار متفاوت از نسلهای پیش از خود است؛ مواجهه با آن ها چگونه باید باشد؟
عمدهترین چیزی که این نسل میخواهد زندگی همراه با آرامش و استفاده حداکثری از زندگی است با تمام امکاناتی که در دنیای کنونی وجود دارد. اتفاقا این نسل سیاسی نیست و انگیزههای سیاسی و حزبی ندارد و نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان برایش محل بحث نیست. این نسل در عین حال که میگوییم خواستههای متفاوتی از گذشتگان خود دارند اما اتفاقا خیلی راحتتر و سادهتر فکر میکنند. خواستههای آن ها صریح، دقیق و ساده اما مهم است. آن ها میخواهند یک زندگی آرام و بانشاط را تجربه کنند و از این فضای خودی و غیرخودیکردن جامعه خسته شده است. از درک چنین فضایی احساس تحقیر میکند و میخواهد این تحقیر را جبران کند. این نسل بیشتر اهل موسیقی و سینماست و میخواهد موسیقیها و فیلمهای مورد سلیقهاش را بشنود و ببیند و این ما هستیم که باید خودمان را با این نسل تطبیق دهیم.
216
کد خبر 1690515منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: گفت وگوی ملی جوانان سبک زندگی انتخابات ۱۴۰۰ اسحاق جهانگیری اصلاحات تن اعتماد عمومی اصلاح طلبان افراطی گری سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۲۲۴۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکنش کاربران شبکه های اجتماعی به ابراز ندامت اشکان خطیبی | کاش شرایطی فراهم شود تا ...
به گزارش همشهری آنلاین، برخی از چهرههای مشهور که در ایام اغتشاشات دچار اشتباه محاسباتی شده و اقدام به مهاجرت سیاسی کردند، حالا به نقطهای رسیده اند که راهی جز ابراز پشیمانی ندارند.
اشکان خطیبی که در ایام اغتشاشات ۱۴۰۱ به اروپا رفته بود، حالا در مصاحبهای گفته است: «دیگر توانایی کار کردن ندارد.» او گفته است: «خودم به همه چیز پشت پا زدم... از چیزی نمیخواهم دفاع کنم... نمیخواهم بگویم اشتباه کردیم، چون همه مربوط به پروسه اجتماعی است و همه ارکان اجتماع را درگیر میکنم و من هم بخشی از این اجتماع بودم... در ایران مدیر پردیس سیاسی چارسوق بودم! دو سال پشت سر هم رئیس کاخ بودم. اینها را نمیتوانم انکار کنم... اگر اشتباه کردیم همگی با هم اشتباه کردیم!... زندگی در اروپا کار راحتی نیست؛ به دلیل بیماری C- PTSD تحت درمانم!... از کیفیت کارهایی که در خارج از ایران کردم راضی نیستم... حدود شش سال است روی صحنه نرفتهام... سخت است، واقعاً سخت است. بهای سنگینی دادم و به قیمت از دست دادن خیلی از چیزها، از جمله خانوادهام تمام شد.»
ماجرای بازیگرانی که مهاجرت کردند | وضعیت رفتگان اغتشاشات ؛ از تاکسی اینترنتی تا بازی تنها در حد چند دقیقه رقص!
این گفتهها با واکنشهای بسیاری از سوی کاربران همراه بود که در ادامه بخشهایی از آن را مرور کردهایم.
سعید ساداتی گفت: چند ماه قبل مورد اهانت اشکان خطیبی قرار گرفتم، اما وقتی امروز ابراز ندامت و پشیمانی او را دیدم از صمیم قلب از خدا خواستمای کاش شرایطی فراهم شود تا خطیبیهایی که پشیمانند با اخذ تعهد به وطنشان بازگردند. دیدن حال و روز خراب ایرانیها در غربت حال آدمو خراب میکنه.
احمد روستایی گفت: شنیدن حرفهای اشکان خطیبی کار راحتی نیست. آدم دوست ندارد هموطنش را در این شرایط ببیند. بهخصوص اگر هنرمند باشد و با فیلمهایش خاطره داشته باشی. اینها فریب رؤیافروشی رسانهها و اطرافیانی را خوردند که تصورات ذهنیشان را به اشتباه شکل دادند. اینها را باید تلفات جنگ رسانهای دشمن به حساب آورد.
پشیمانی بازیگر مطرح از رفتن به خارج از کشور | خودم به همه چیز پشت پا زدم
مهدی غنچه گفت: بیماری که اشکان خطیبی از آن حرف میزند اختلال استرس است که پس از یک اتفاق وحشتناک ایجاد میشود! کاش به وطن پشت پا نمیزد.
محمد همدانیان گفت: باید به اشکان خطیبی گفت تو تنها نیستی خیلیها که رفتن به فکر بازگشت هستند، اما روی بازگشت ندارند.
علی فرحزادی گفت: اکثر اینایی که برای لگد زدن به نظام و خوش خدمتی به امریکا مهاجرت کردن اوضاعی شبیه به اشکان خطیبی دارن. این حرفایی که الان از این آدم میشنویم شامل حال خیلیهاشون میشه! همه چیز داشتن و حالا مالباخته پشیمان! عاقبت رؤیافروشی همینه.
کاربری با نام «تاج» نوشته است: خیانت به وطن کاری میکنه از نقش اول سریال، رستوران لاکچری در فشم، مدیریت شرکت، مدیر پردیس سینمایی چارسو، رئیس کاخ جشنواره بینالملل، خوانندگی، آموزشگاه بازیگری به بیماری و تصمیم به خودکشی برسی! و باعث سقوط چندین جوان و نوجوان هم بشی.
هانی برقعی (با تلخیص) گفت: بله آقای خطیبی! وقتی اونقدر مردم ایران رو فقط از پشت شیشههای ماشینهای لوکس دیدین، وقتی کل مردم ایران رو به یکسری که دورتون رو گرفتن تعمیم دادین، وقتی رسانه با فضای مجازی بهتون القا کرد که کار رژیم تمومه و شما این رو باور کردید خب معلومه الان پشیمونی و معلومه که حسرت زندگی گذشته خودت رو میخوری... احسان کرمیها و برزو ارجمندها و اشکان خطیبیها همه دچار یک اشتباه محاسباتی شدن، اونها مردم واقعی ایران رو از شبکههای اجتماعی قضاوت کردند.
کاربری با نام «آدم» نوشته است: براندازه نوشته: ۹۰ درصد اونایی که مهاجرت کردن خیلی خوشحال و راضیاند. بعد از ارژنگ امیرفضلی حالا اشکان خطیبی هم به جرگه اون ۹۰ درصد پیوست.
کد خبر 847872 منبع: باشگاه خبرنگاران جوان برچسبها اغتشاش خبر ویژه بازیگران سینما و تلویزیون ایران چهرههای مشهور